وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

ارغوان: من جرأت نمی کنم به کاپیتان تیم ملی حرفی بزنم

بازیکن تیم بسکتبال دانشگاه آزاد اعتقاد دارد درگیری های درون بازی به خاطر فشار مسابقه است و احترام کاپیتان تیم ملی را هم دارد.

روزبه ارغوان بعد از پیروزی دانشگاه آزاد مقابل پتروشیمی به خبرنگار ورزشی باشگاه خبرنگاران گفت: تیم پتروشیمی بازی واقعا خوبی انجام داد و در مجموع بسکتبال خوبی را شاهد بودیم. امسال که در مرحله پلی آف بازیکن خارجی حضور ندارد باید بسکتبالی در شأن کشور خود را نشان دهیم و بگوییم که بسکتبال ما بدون خارجی ها هم واقعا خوب است. بازی ما با پتروشیمی هم به خوبی نشانگر این موضوع بود. 

در حالی که صمد نیکخواه روایت دیگری از بحث با ارغوان دارد و به دخالت او در درگیری میان حامد سهراب نژاد و رضا لطفی اشاره کرده است، ارغوان توضیح داد: صمد به خاطر یک بازیکن دیگر سر من داد زد اما من جرأت نمی کنم حرفی به او بزنم. به هر حال صمد کاپیتان من در تیم ملی بوده و به او احترام می گذارم. از این جریان هم ناراحت نشدم. به هر حال شرایط بازی به گونه ای است که به خاطر فشار بالا این مسائل پیش می آید.

بازیکن دانشگاه آزاد در مورد خطا روی میثم میرزایی و ضربه ای که به بینی این بازیکن زد، تاکید کرد: من از قصد میرزایی را نزدم. اگر آرنجم به صورت او خورده است از میرزایی عذرخواهی و تاکید می کنم که حرکتم عمدی نبود.

داستان زنددگی یه دختر(واقعیته)

یه ختری بود از اول عاشق پسر عمش بود همیشه خدا خدا میکرد که اونم دوسش داشته باشه دختره پسره رو داداش صدا میکرد ولی هر وقت میگفت داداش تودلش میگفت من نمیخوام فقط داداشم باشه

 خلاصه سالها گذشت تا اینکه پسره دانشگاه قبول شد و بعد چن وقت بگوش دختره رسید که پسره عاشق یه دختر تو دانشگاه شده و باهاش رابطه داره و وقتی دختره این موضوع رو شنید دیگه ناامید شد ازاینکه پسره هم دوسش داره ولی بازم هروقت دختر اسمی از پسره میشد دلش میلرزید دختره  از روی اینکه نمیدونم چی رفت با سه نفر دوس شد و  این دختر محرم اصرارش دختر عمش بود دختره از روی سادگی فکر میکرد که اگه بگه با این همه ادم  رابطه دارم این همه دوس پسر دارم جذاب میشه هربار پیش دختر عمش میگفت بافلانی رابطه دارم

چن وقت گذشت عصر بود دختره بون هیچ منظوری به پسرعمش اس داد و یکوچولو باهم جرو بحث کردن و تموم شد شب بود دورو بر ساعت یک دختره دید صدای پیام گوشیش در اومد رفت برداره دید شماره پسر عمشه یخورده که حرف زدن سر حرف باز شد و پسر عمه شروع کرد به گفتنه حرفاش تموم این مت که دختره فک میکرد فقط اون به پسره علاقه داره نگو پسره هم عاشق دختره بود و نمیتونسته بگه خلاصه همه چی دس شده بود عشقی که تو دل مخفی شده بود و این دوتا بهم گفتن تااینکه پسره پیش خواهرش موضوع رو میگه همون دختر عمه که محرم اصرار دختره بوده دخترعمه برمیگرده همه چیرو بدون هیچ اطلاعی میگه و همه چی رو بهم میریزه ختره همون شب برمیداره قرص میخوره و حالش بهم میخوره ولی کسی از دردش خبر نداره

و این شد عاقبت این دوتا عاشق که بعد این همه مدت تازه داشتن بهم میرسیدن

من از طرف اون دختره به دخترعمه میگم خیلی بی معرفتی

بسلامتی همه اونایی که عشقشون تو سینه مخفیه و ابدی

شکایت دانشگاه ایرانیان از وزارت علوم

گزارش دولت بهار: 

سیدعلی اصغر حسینی وکیل دانشگاه ایرانیان در گفت‌و‌گو با خبرنگار تسنیم اعلام کرد: دانشگاه ایرانیان از دو تن از مسئولان حوزه دانشگاه‌‌های غیر دولتی در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری اطلاعات، شکایت کرد. وی علت طرح این شکایت در دادسرای عمومی و انقلاب تهران را "ممانعت مسئولان وزارت علوم از حق با استفاده از مقام و موقعیت شغلی و طرح مطالب غیر واقعی علیه دانشگاه ایرانیان" عنوان کرد. وکیل دانشگاه ایرانیان گفت: این دانشگاه تمام مراحل قانونی لازم برای ثبت یک دانشگاه غیر دولتی را طی کرده و نام آن به عنوان یک شخصیت حقوقی مستقل که می تواند طرف حق و تکلیف قرار گیرد، در فهرست شرکت‌ها و مؤسسات غیر دولتی تهران به ثبت رسیده است. حسینی در پایان مدعی شد: ایجاد محدودیت‌ برای ممانعت از فعالیت دانشگاه ایرانیان مصداق سلب حقوق و آزادی های اشخاص و با اصول متعدد قانون اساسی و مقررات جاری کشور مغایر است و ما این موضوع را تا حصول نتیجه در مراجع قضایی پیگیری خواهیم کرد. در پی اعلام آغاز به‌کار "دانشگاه بین المللی ایرانیان" وابسته به محمود احمدی نژاد، وزارت علوم در بیانیه ای اعلام کرد "این دانشگاه فاقد مجوزهای قانونی برای پذیرش و جذب دانشجوست" و هشدار داد "در صورت پذیرش دانشجو از سوی دانشگاه، با آن برخورد خواهد شد".

باز هم شهدا...

vjsVP

 

 

یه دختره مانتویی محجبه بودم ، هیچ وقت به چادر به صورت جدی فکر نکرده بودم ، احساس میکردم حجابم رو دارم و البته راحتترم ! میدونستم نگه داشتن چادر خیلی سخته و دردسر داره ! ناگفته نمونه خانواده هم کلا مانتویی هستند ! …

تا اینکه وارد دانشگاه شدم ، از اولین راهیان نور دانشگاه اسفند ۸۹  شروع شد فقط جرقش …

ولی وقتی برگشتم به شهر بازم دیدم  چادر خیلی سخته در واقع میشد گذاشت به پای جوگیری !

عیدش نوروز ۹۰ رفتم اردوی جهادی ! تفکراتم کم کم داشت تغییر میکرد …دوستان فوق العاده ای پیدا کرده بودم ! ….. اما بازم من چادری نشدم ! …به خیلی از دلایل ! که همه اون دلالیل شاید بهونه بود ….بخاطر سختیاش ! تیپ زدن هاش ! که دونه دونه خدا جواباش رو گذاش توی کف دستم !

اردوی جهادی بعدی ام تابستونش بود یعنی همین تابستون ۹۰ ! این اردو فوق العاده بود …خیلی اتفاقات عجیبی برای من افتاد …. عالی بود …تفکراتم داشت شکل میگرفت … روز اخرش طرز کفن کردن رو بهمون یاد دادن ….شب بود …باعث شد به بزرگترین حقیقت یعنی مرگ به صورت عمیق فکر کنیم…. و اعمالمون و …… اون شب من تصمیم قطعی گرفتم که بعد از برگشتن به شهر چادری بشم اینبار بر اساس جو و محیط نبودم به چادر رسیده بودم ….اما … اما …باز نتونستم ! گفتم حجابم خوبه ..کامله …

من چادر رو فقط به خاطر حجابش نمیخواستم ! احساس میکردم با چادر میتونم خیلی از رفتارهای دیگه مو اصلاح کنم ….راحت بودنمو با دیگران …. سنگین بودنمو …متانت …. حجب و حیا … و خیلی چیزای دیگه ..چادر فقط حجاب ظاهری نیست … در واقع اگر احترام چادر رو بتونیم نگه داریم ….. خیلی اثار و برکات دیگه ای داره !

کم کم پیام هایی از اینور اونور بهم میرسید؛ جمله هایی که بچه ها همینجوری بهم میگفتن ولی خیلی کمکم میکرد …

یکی از دوستام که اونم چندروز چادری شده بود و من بهش غبطه میخوردم … از دست کشیدن از تیپش گفت … اینکه چه پالتوهای قشنگی رو مجبوره زیر چادر بپوشه که کسی نمیبینه ..و از عشقی که باعث شد دست بکشه …واسه ی رضایت خدا …… با خودم مقایسه میکردم !

یه جمله ای که یکی همینجوری پشت اینترنت بهم گفت این بود که : مگه میشه کسی عشق خانوم فاطمه زهرا س توی قلبش باشه اما چادر رو دوست نداشته باشه ! توسل کن به خانم فاطمه زهرا س …

۱۹ ابان ماه، -فکر میکنم کامنتم گذاشتم- خیلی اتفاقی وارد اینجا شدم ….خاطره هاش فوق العاده روم تاثیر گذاشت ….یعنی میتونم بگم این کاری که کردید فوق العادس ..دلایل هر کسی…. عقیدش ! …اون شب من اشکم دراومد …هرچی خاطره بود رو خوندم چندساعتی داخل بلاگ بودم …

کسی که گفته بود از مشهد برگشته اونجا به خاطر امام رضا ع چندروزی چادر سرش بود و وقتی برمیگرده تهران یه لحظه فکر میکنه که خب اینجا هم شهر امام زمانه …

بچه هایی که خانوادهاشون سخت مخالفت میکردن ….

خب من به نسبت خیلیاشون شاید شرایطم بهتر بود شاید مخالفت سختی رو در پیش نداشتم…..برای همین واقعا افسوس داشت و شرمندگی …

اون شب اون خاطره ها جواب دونه دونه بهونه هام بود ….۱۹ ابان ….

به طرز قشنگی هوس کرب و بلا کردم ….هوس کردم ….درست شد !!!  ۲۷ ابان با کاروان دانشجویی رفتیم به دیار عشق به کربلا  …. من اونجا نهایت عشق رو چشیدم …. من عاشق شدم …. عاشق همه قداست هایی که داشتم  …

یک هفته است برگشتم از اونجا …..

و دیگر نتونستم تاج بندگیمو دربیارم …. از اونجا پارچه خریده بودم ….فردای همون روز که برگشتیم  رفتم با همون چادر ساده ام، دادم یه چادر مناسب برام دوختند …. .

با عشق خودم چادر رو انتخاب کردم و بهش رسیدم …خیلی قشنگه ….اینکه ادم خودش بهش برسه ….

هر روز چادرمو رو وقتی سرم میکنم جلوی اینه خودم رو ستایش میکنم …چادرم رو میبوسم ……

من چادری شدم در یک خانواده ای که محجبه اند ولی چادری نیستند …

هفته ی پیش وقتی از سفر برگشتم بعد از دو هفته غیبت سفر رفتم دانشگاه با ظاهر جدید

برخوردها فوق العاده بود ….حتی از کسانی که انتظارشو نداشتم …. احترامی مضاعف …. برخوردی خوب ….لبخندهای ممتد ….

و به خدا قسم همین چندروز به وضوح برکات چادر رو دیدم …. اتفاقات خوب … آخ !

من چادری شدنم رو مدیون اینجا هم میدونم….. اینجا رو دوست دارم …کاش ادرسش دسته همه برسه

دانشگاه های سطح بالا

امروز فراخوان ارشد بدون آزمون دانشگاه شهید بهشتی اومد روی سایتش

 

ولی متاسفانه دانشگاه لرستان رو توی لیست دانشگاه هایی که دانشجویانش اجازه ثبت درخواست دارن نیست!

 - - - - - -  - - -  - - - -  - -  - - - - - -  - - - - -  - - - -

هیچ حرفی برای گفتن ندارم!

برداشت آزاد!