وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

داستان مش حسن کره الاغ کدخدا

روزی روزگاری در یکی از روستا ها کدخدای زندگی می کرد که همیشه به مردم دیگه زور می گفت و از اون ها سوءاستفاده می کرد و هیچ خدایی رو بنده نبود.

از قضا توی این روستا مش حسنی زندگی می کرد که یک باغ سرسبز میوه داشت. اما کدخدای زور گو بخاطر اینکه چاه آب دستش بود، آب باغ مش حسن رو بسته بود.

مش حسن برای اینکه راه حلی برای این مشکل پیدا کنه رفت پیش ناخدای باهوشی که توی اون روستا زندگی می کرد و ناخدا گفت بهتره تو باغ خودت چاه بکنی و محتاج کدخدای زورگو نشی.

اما مش حسن که حال و حوصله این کارهارو نداشت و می‌خواست هرچه زودتر به آب برسه به حرف ناخدای باتجربه و باهوش گوش نداد و رفت پیش کدخدای زورگو.

کدخدا که خودش باغ داشت و نمی خواست مش حسن رو دستش بلند بشه به مش حسن گفت مشکلی نیست اما دیگه نباید فلان میوه ها رو توی باغت داشته باشی و مش حسن هم قبول کرد.

 

 

اما کدخدای زورگو بیشتر طمع می کرد و هربار میوه دیگه ای رو هم حذف می کرد. تاجایی که به مش حسن فقط اجازه کاشت کلم و هویج سبزیجات رو داد و گفت به این شرط که این کره الاغ من هروقت که از کنار باغ تو رد شد باید بهش اجازه بدی تا از سبزیجات باغت بخوره.

اما این کره الاغ چموش هروقت از کنار باغ مش حسن رد می شد کلی از سبزیجات باغ مش حسن رو می خورد تا جایی که حتی همون سبزیجات هم دیگه چیزی ازش نموند و مش حسن به خودش گفت ای کاش به حرف ناخدا گوش می دادم...

این بود کل حقیقت مذاکره مش حسن با کدخدای زورگو. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...

پ,ن : اگر به لحن صحبت های کشورهای مذاکره کننده قبل از فتنه 88 بر گردیم می بینیم که برد دست ما بود و اون ها به دنبال ما بودن اما بخاطر خیانت چند نفر همه چیز عوض شد. حالا هم به نوعی همه ما فریب خوردیم. نتیجه مذاکرات هرچیزی که باشه و فرض مثال تحریم ها برداشته هم بشه، ما از طریق حقوق بشر بدترین تحریم هارو متحمل خواهیم شد...

یادش بخیر

یادش بخیر بپه که بودیم زمین که می خوردیم میگفتن بزرگ می شی یادت می ره 
.....
ولی حالا دنیا می زنتت زمین سر کوفت می خوری که پرا جلو پاتو نگاه نکردی
.....
یادش بخیر بچه که بودیم هروقت بهانه می گرفتیم گریه می کردیم هرچه می خواستیم فراهم بود
......
ولی حالا حتی اگر بمیری هم مهم نیستی
......
یادش بخیر بچه که بودیم هروقت کسی اذیتمان میکرد لشکری جمع می شدند تا حسابش رابرسند
.....
ولی حالا ا بیگناهیم ولشکری صف کشیده برای اذیت کردن ما
.....
یادش بخیر بچه که بودیم عزیز همه بودیم
....
وحالا مویز هم نیستیم
......
یادش بخیر.....

توبه نصوح

 

کنگره‌ی توبه‌ی سیاسی اصولگرایان

اصولگرایان این‌بار برای اعتراف به نابلدی سیاسی و یا به قول ابتکار، بی‌بصیرتی دورهم جمع شدند و اعترافات دسته‌جمعی خود را ایراد نمودند. (+)

غلامعلی حدادعادل: ما در مورد وحدت اصولگرایان تجارب تلخ و شیرینی داریم و نمی‌خواهم پرونده انتخابات گذشته را باز کنم. هروقت دست به دست هم دادیم، پیروز شدیم مانند مجلس هفتم؛ اما هروقت روبه‌روی هم ایستادیم، شکست خوردیم... امروز رقبای ما طعم شیرین وحدت خود را چشیده‌اند؛ آیا ما طعم تلخ شکست بر اثر تفرقه را چشیده‌ایم و آیا کافی نیست که از تجربه گذشته عبرت بگیریم؟... مهم این نیست که حدادعادل در مجلس آینده باشد، بلکه مهم این است که مجلس اصولگرا باشد؛ نه به‌معنای اینکه فلان حزب در مجلس باشد بلکه مهم این است که ما در مسیر امام و رهبری حرکت کنیم و صداقت داشته باشیم نه اینکه هرجا به‌نفع‌مان باشد و به امام و رهبری اهانت شد سکوت کنیم و هرجا به‌نفع‌مان نبود، حرف بزنیم. صداقت یعنی در عمل به اصول طراحی شده معتقد باشیم.

مرنضی آقاطهرانی: ما اگر از اول درست حرکت کنیم دچار اختلافات ظاهری نخواهیم شد... اقتصاد و سیاست برای برخی‌ها بندگی و عبادت نیست در حالی که اگر سیاست برای ما عبادت باشد دچار اختلاف نخواهیم شد.

سیدرضا تقوی: شعار ما همه با هم نه همه با من است؛ هر اصولگرایی که در هر مسندی خدمت کند و هر جای کشور باشد از ماست.

محمدنبی حبیبی: اصول‌گرایان کاملاً در حال درو شدن هستند و حتی در یکی از استان‌ها همه فرمانداران یک‌دست از اصلاح‌طلبان انتخاب شده‌اند. به همین دلیل است که باید به ائتلاف بین اصول‌گرایان به‌عنوان تنها راه‌حل فکر کنیم.